1716. مادر

ساخت وبلاگ
۱. وقتی خوب دقت میکنم, می بینم آن بیرون تقریبا هیچ کس را ندارم. گاهی که توی اتاق ذهنم تنها نشسته ام و تنها نقشه میکشم و تنها جمله می بافم, تصمیم میگیرم از اینجا بروم آنجا و مثل یک دیوانه ی درست و حسابی, درخواست کنم ... بیا از همینجا باهم شروع کنیم به حرف زدن!۲. برخلاف سه چهار سال قبل, این تنهایی خودخواسته است. من, خودم, انتخاب کردم که تنها باشم. فقط آن قسمتش که یکی نیست که مدام تحقیرت کند و بگوید چقدر با تو بودن بیهوده است! [و اتفاقا همچنان به بیهودگی ادامه دهد] به من, احساس مفید بودن می دهد.۳. همیشه ی خدا, نگرانم که این جمله ها کجا می روند و روی کدام سلولها به آرامش ابدی می رسند. شاید کم کم, دیگر مسئولیت هیچ مرگی را نپذیرم.۴. احتمالا زندگیِ عزیز دل, از زندگی من واقعی تر باشد. قصد قیاس ندارم, فقط این فضای خیالی حقیقی را که مرور میکنم, یا تماس های گاه و بی گاهم به میم را که بیاد می آورم, و قیافه اش را که مرور میکنم, مطمئن میشوم, دختری که افسانه را بلعید با دوزِ اضافه, من بودم. 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1401 ساعت: 20:25

۱. لذت هرچقدر هم کوچک باشد, تو را به زانو در می آورد و تسلیم می شوی. اما وقتی مقابل رنج ها و دردها ایستادگی می کنی, بزرگ می شوی. مردمان, برخلاف ظاهر, انسان های مقاوم و صبور را دوست دارند.

۲. صائب تبریزی

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1401 ساعت: 20:25

۱. در میان مشتی استخوان و خون, پروانه ای هنوز زنده است. برای پرواز ... ۲. مولوی 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1401 ساعت: 20:25

۱. نمی دانم این تماس صوتی و تصویری را چه کسی اختراع کرد. آخر وقتی می شود مثل دوتا آدم حرف زد, چرا باید به صوت و تصویر اکتفا کرد؟ از هم دوریم؟! باشد ... برای هم می نویسیم. بنویس. با تمام وجود می خوانمت. اما یادت نرود که من آدم پیاده رو های دنیا هستم. حاضرم تا آخر دنیا, روی کمر بند زمین قدم بزنم و حرف هایت را مستقیم گوش کنم.

۲. اینجا به بهمن رفتیم و زمستان کمرشکن می شود.

۳. سهراب سپهری

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 11:33

من صدای سم اسب میرمهنا را می شنوم. گوش کن!

امشب, باز, تنهای تنها به دیدنمان آمده است.

آیا نباید اسب هایمان را زین کنیم؟

و تفنگ هایمان را به دوش بیندازیم؟

صدا نزدیک می شود ...

آیا درست است که این صدا را که از سنگفرش تاریخ بر می خیزد, بی جواب بگذاریم؟

"نادر ابراهیمی"

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 11:33

۱. همه آدم ها در زندگی تصمیماتی می گیرند. اما مرحله سخت, زندگی کردن کنار این تصمیمات است. شاید برای همه سختی زندگی از یک مرحله قبل شروع شود, سر درگمی برای گرفتن یک تصمیم جدید.

۲. بنظرم کلمات تمامشان مقدس نیستند. تقدیسشان در مرحله خلقت است و نمایش خالقی که می اندیشد.

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 11:33